ابن قاسم کاشانی کاتب. مکنی به ابوالحسن. وی از نویسندگان مبرز بود و او را برخی از نامه ها است که در معجم الادباء نقل شده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 99 و چ مارگلیوث ج 5 ص 295 شود
ابن قاسم کاشانی کاتب. مکنی به ابوالحسن. وی از نویسندگان مبرز بود و او را برخی از نامه ها است که در معجم الادباء نقل شده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 99 و چ مارگلیوث ج 5 ص 295 شود
ابن کمال الدین حسین کاشانی. ملقب به غیاث الدین. رجوع به غیاث الدین (علی بن کمال الدین حسین کاشانی) شود ملا علی کاشانی، مشهور به ملا علی حالی. او را اشعاری است که در تحفۀ سامی منقول است. (از الذریعه ج 9)
ابن کمال الدین حسین کاشانی. ملقب به غیاث الدین. رجوع به غیاث الدین (علی بن کمال الدین حسین کاشانی) شود ملا علی کاشانی، مشهور به ملا علی حالی. او را اشعاری است که در تحفۀ سامی منقول است. (از الذریعه ج 9)
ملک الشعرا ابوطالب کلیم کاشانی، در همدان ولادت یافت، لیکن به سبب اقامت طولانی در کاشان به کاشانی مشهور شد. مدتی در شیراز سرگرم تحصیل علوم بود و در عهد جهانگیر به هندوستان رفت و باز به ایران آمد و سپس به هندوستان بازگشت و چندی سرگرم مدح امرای درباری و دولتی سلاطین مغول هندوستان بود تا سمت ملک الشعرایی دربار شهاب الدین شاه جهان (1037- 1068 هجری قمری) یافت و اواخر عمر را در کشمیر گذرانید تا به سال 1061 هجری قمری درگذشت. کلیم در انواع شعر دست داشت، قصیده و مثنوی را خوب می گفت، لیکن مهارت و استادی او در غزل است که در آن سخن استوار و پر معنی و مضامین بسیار تازه و دقیق دارد. وی در معنی آفرینی و نیروی تخیل و وارد کردن کلمات زبان محاوره در شعر معروف است. غزل زیر از اوست: پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت وضع زمانه قابل دیدن دوباره نیست رو پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت در راه عشق گریه متاع اثر نداشت صد بار از کنار من این کاروان گذشت از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت طبعی بهم رسان که بسازی به عالمی یا همتی که از سر عالم توان گذشت مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود آن سر که خاک شد به ره از آسمان گذشت در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست در قیدنام ماند اگر از نشان گذشت بی دیده راه اگر نتوان یافت پس چرا چشم از جهان چو بستی از او می توان گذشت بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به این وآن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت. (از گنج سخن ج 3 ص 92). و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ج 2 ص 220 و تذکرۀ آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 252 و مقدمۀ دیوان کلیم چ پرتو بیضایی و شعرالعجم، ترجمه فخرداعی ج 3 صص 172- 191 و تاریخ ادبیات ایران از آغاز عهد صفویه تا عصر حاضر، تألیف ادوارد برون، ترجمه رشید یاسمی ص 173 و 174 و مجمع الفصحا ج 2 ص 28 شود
ملک الشعرا ابوطالب کلیم کاشانی، در همدان ولادت یافت، لیکن به سبب اقامت طولانی در کاشان به کاشانی مشهور شد. مدتی در شیراز سرگرم تحصیل علوم بود و در عهد جهانگیر به هندوستان رفت و باز به ایران آمد و سپس به هندوستان بازگشت و چندی سرگرم مدح امرای درباری و دولتی سلاطین مغول هندوستان بود تا سمت ملک الشعرایی دربار شهاب الدین شاه جهان (1037- 1068 هجری قمری) یافت و اواخر عمر را در کشمیر گذرانید تا به سال 1061 هجری قمری درگذشت. کلیم در انواع شعر دست داشت، قصیده و مثنوی را خوب می گفت، لیکن مهارت و استادی او در غزل است که در آن سخن استوار و پر معنی و مضامین بسیار تازه و دقیق دارد. وی در معنی آفرینی و نیروی تخیل و وارد کردن کلمات زبان محاوره در شعر معروف است. غزل زیر از اوست: پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت وضع زمانه قابل دیدن دوباره نیست رو پس نکرد هر که از این خاکدان گذشت در راه عشق گریه متاع اثر نداشت صد بار از کنار من این کاروان گذشت از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت طبعی بهم رسان که بسازی به عالمی یا همتی که از سر عالم توان گذشت مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود آن سر که خاک شد به ره از آسمان گذشت در کیش ما تجرد عنقا تمام نیست در قیدنام مانْد اگر از نشان گذشت بی دیده راه اگر نتوان یافت پس چرا چشم از جهان چو بستی از او می توان گذشت بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به این وآن روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت. (از گنج سخن ج 3 ص 92). و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ج 2 ص 220 و تذکرۀ آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 252 و مقدمۀ دیوان کلیم چ پرتو بیضایی و شعرالعجم، ترجمه فخرداعی ج 3 صص 172- 191 و تاریخ ادبیات ایران از آغاز عهد صفویه تا عصر حاضر، تألیف ادوارد برون، ترجمه رشید یاسمی ص 173 و 174 و مجمع الفصحا ج 2 ص 28 شود
ابن محمد مشهور به نصیرالدین کاشی. متکلم و فقیه و محدث متوفی در سال 755 هجری قمری و شهرت اورا حلی نیز آورده اند. او راست: 1- الاعتراضات علی تعریف الطهاره. 2- تعلیقات علی هامش شرح الاشارات. 3- حاشیه بر شرح التجرید اصفهانی. 4- حاشیه بر شمسیه. 5-شرح طوالع بیضاوی. (از معجم المؤلفین از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 326 و تذکرهالمتبحرین ص 490) ابن مراد کاشی. ملقب به علاءالدین. متوفی در سال 624 هجری قمری او راست: زبدهاللغه به زبان فارسی، که در دو قسمت است قسمت اول در اسماء و قسمت دوم در افعال. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 953)
ابن محمد مشهور به نصیرالدین کاشی. متکلم و فقیه و محدث متوفی در سال 755 هجری قمری و شهرت اورا حلی نیز آورده اند. او راست: 1- الاعتراضات علی تعریف الطهاره. 2- تعلیقات علی هامش شرح الاشارات. 3- حاشیه بر شرح التجرید اصفهانی. 4- حاشیه بر شمسیه. 5-شرح طوالع بیضاوی. (از معجم المؤلفین از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 326 و تذکرهالمتبحرین ص 490) ابن مراد کاشی. ملقب به علاءالدین. متوفی در سال 624 هجری قمری او راست: زبدهاللغه به زبان فارسی، که در دو قسمت است قسمت اول در اسماء و قسمت دوم در افعال. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 953)
دهی است از دهستان کنار بروژ، بخش صومای، شهرستان ارومیّه. دارای 153 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کنار بروژ، بخش صومای، شهرستان ارومیّه. دارای 153 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ابن حسین بن علی کاشفی. از فضلای زمان دولت صفوی. وی در سال 910 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: 1- انیس العارفین، در پند و اندرز، به فارسی. 2- حرزالامان من فتن الزمان فی علم اسرار الحروف و خواص آیات القرآن. 3- لطائف الطوائف فی قصص و حکایات طریفه. (از معجم المؤلفین)
ابن حسین بن علی کاشفی. از فضلای زمان دولت صفوی. وی در سال 910 هَ. ق. در قید حیات بود. او راست: 1- انیس العارفین، در پند و اندرز، به فارسی. 2- حرزالامان من فتن الزمان فی علم اسرار الحروف و خواص آیات القرآن. 3- لطائف الطوائف فی قصص و حکایات طریفه. (از معجم المؤلفین)
ابن محمد بن عمیر نحوی کنانی. مکنی به ابوالحسن. وی از یاران محمد بن حسن بن مقسم بود و در سال 416 هجری قمری امالی ثعلب را از او روایت کرده است. (از معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 14 ص 245 و چ مارگلیوث ج 5 ص 378) ابن ابراهیم کنانی فیجاطی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 720 هجری قمری او راست: التکمله المفیده لحافظ القصیده الشاطبیه فی القرأات. (از کشف الظنون ص 649) ابن محمد بن صائغ کنانی. متوفی در سال 680 هجری قمری او راست: شرح جمل ابوالقاسم زجاجی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 604) ابن محمد بن محمد بن علی بن احمد بن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی. مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود
ابن محمد بن عمیر نحوی کنانی. مکنی به ابوالحسن. وی از یاران محمد بن حسن بن مقسم بود و در سال 416 هجری قمری امالی ثعلب را از او روایت کرده است. (از معجم الادباء یاقوت چ قاهره ج 14 ص 245 و چ مارگلیوث ج 5 ص 378) ابن ابراهیم کنانی فیجاطی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در سال 720 هجری قمری او راست: التکمله المفیده لحافظ القصیده الشاطبیه فی القرأات. (از کشف الظنون ص 649) ابن محمد بن صائغ کنانی. متوفی در سال 680 هجری قمری او راست: شرح جمل ابوالقاسم زجاجی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 604) ابن محمد بن محمد بن علی بن احمد بن حجر عسقلانی مصری کنانی شافعی. مشهور به ابن حجر. رجوع به علی عسقلانی شود
امیرجعفر. از شاعران قرن یازدهم هجری است که به معلمی اشتغال داشت. ازوست: خلقم همه رند و بوالهوس می دانند میخواره و رندم همه کس می دانند گویند مخورمی که خداگیر شوی حق را مگر این قوم عسس می دانند. و نیز: زاهد به خرابات رهی پیدا کن وندرخور رحمت گنهی پیدا کن چون شیشه مریز صاف و دردی که تراست بنشین چو خم باده تهی پیدا کن. و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ج 2 ص 297 و فرهنگ سخنوران شود
امیرجعفر. از شاعران قرن یازدهم هجری است که به معلمی اشتغال داشت. ازوست: خلقم همه رند و بوالهوس می دانند میخواره و رندم همه کس می دانند گویند مخورمی که خداگیر شوی حق را مگر این قوم عسس می دانند. و نیز: زاهد به خرابات رهی پیدا کن وندرخور رحمت گنهی پیدا کن چون شیشه مریز صاف و دردی که تراست بنشین چو خم باده تهی پیدا کن. و رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ج 2 ص 297 و فرهنگ سخنوران شود
دهی است از بخش گوران، شهرستان شاه آباد واقع در 24 هزارگزی شمال باختری گهواره و یک هزار و پانصدگزی با نهر. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 200 تن سکنه. آب آن از سراب گردکان - لارتامین می شود. و محصول آن غلات، حبوب، سبزی، صیفی، و لبنیات است اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند وراه آن مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش گوران، شهرستان شاه آباد واقع در 24 هزارگزی شمال باختری گهواره و یک هزار و پانصدگزی با نهر. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، و دارای 200 تن سکنه. آب آن از سراب گردکان - لارتامین می شود. و محصول آن غلات، حبوب، سبزی، صیفی، و لبنیات است اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند وراه آن مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
شیخ علی کرکانی، مکنی به ابوالقاسم. از عرفای مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری قمری و معاصر با شیخ ابوسعید ابوالخیر و سلطان محمود غزنوی بود. نسب او به سه واسطه به شیخ جنید میرسد و وی در نیشابورساکن بود و بسیاری از کرامات او در نامۀ دانشوران مذکور است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 271 شود
شیخ علی کرکانی، مکنی به ابوالقاسم. از عرفای مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری قمری و معاصر با شیخ ابوسعید ابوالخیر و سلطان محمود غزنوی بود. نسب او به سه واسطه به شیخ جنید میرسد و وی در نیشابورساکن بود و بسیاری از کرامات او در نامۀ دانشوران مذکور است. رجوع به نامۀ دانشوران ج 2 ص 271 شود
ابن محمود کرمانی شافعی. ملقب به ضیاءالدین. وی در سال 830 هجری قمری در قید حیات بود و در آن وقت سنش بیش از نود سال بوده است. اوراست: ضوءالمشارق الجدیر بالوضع علی المفارق (یا ضیاءالمشارق...) در چهار مجلد. (از معجم المؤلفین) ابن حسین بن علی کرمانی. صوفی متوفی در حدود سال 470 هجری قمری او راست: سراج الشریعه و منهاج الحقیقه. (از معجم المؤلفین) ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه. از عرفای قرن هشتم هجری قمری رجوع به عمادالدین کرمانی شود
ابن محمود کرمانی شافعی. ملقب به ضیاءالدین. وی در سال 830 هجری قمری در قید حیات بود و در آن وقت سنش بیش از نود سال بوده است. اوراست: ضوءالمشارق الجدیر بالوضع علی المفارق (یا ضیاءالمشارق...) در چهار مجلد. (از معجم المؤلفین) ابن حسین بن علی کرمانی. صوفی متوفی در حدود سال 470 هجری قمری او راست: سراج الشریعه و منهاج الحقیقه. (از معجم المؤلفین) ملقب به عمادالدین و متخلص به عماد و مشهور به عماد فقیه و خواجه عماد فقیه. از عرفای قرن هشتم هجری قمری رجوع به عمادالدین کرمانی شود
ملا علی کورانی، شافعی. متکلم و منطقی بود ونام وی در هدیهالعارفین بصورت علی بن محمد کورانی آمده است. وی مدتی امامت مسجد جرجیس را در شهر موصل عهده دار بود و در همین شهر در سال 1094 هجری قمری درگذشت. او راست 1- حاشیه بر شرح شمسیۀ قطب. 2- حاشیه بر شرح عقائد نسفی از تفتازانی. (از معجم المؤلفین)
ملا علی کورانی، شافعی. متکلم و منطقی بود ونام وی در هدیهالعارفین بصورت علی بن محمد کورانی آمده است. وی مدتی امامت مسجد جرجیس را در شهر موصل عهده دار بود و در همین شهر در سال 1094 هجری قمری درگذشت. او راست 1- حاشیه بر شرح شمسیۀ قطب. 2- حاشیه بر شرح عقائد نسفی از تفتازانی. (از معجم المؤلفین)
ابن احمد بن علی عرشانی یمنی. محدث است و در سال 625 هجری قمری درگذشت. او راست: اشراط الساعه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 706). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
ابن احمد بن علی عرشانی یمنی. محدث است و در سال 625 هجری قمری درگذشت. او راست: اشراط الساعه. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 706). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
حکیم صدرالدین مسیح الزمان. متوفی در حدود 1032 هجری قمری در تذکره ها بنسبتهای گوناگون از قبیل قمی، هندی و کاشانی یاد شده است. وی از پزشکان عهد جهانگیر پادشاه بود. بهند رفت و در نزد جهانگیر مقرب گردید. آنگاه به سفر حج شتافت و پس از مراجعت درگذشت. این بیت از اوست: بر گل فتاد چشم تو در عالم خمار کیفیت از شراب فزون شد گلاب را. رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 35 و فرهنگ سخنوران و الذریعه ذیل دیوان الهی قمی شود
حکیم صدرالدین مسیح الزمان. متوفی در حدود 1032 هجری قمری در تذکره ها بنسبتهای گوناگون از قبیل قمی، هندی و کاشانی یاد شده است. وی از پزشکان عهد جهانگیر پادشاه بود. بهند رفت و در نزد جهانگیر مقرب گردید. آنگاه به سفر حج شتافت و پس از مراجعت درگذشت. این بیت از اوست: بر گل فتاد چشم تو در عالم خمار کیفیت از شراب فزون شد گلاب را. رجوع به تذکرۀ صبح گلشن ص 35 و فرهنگ سخنوران و الذریعه ذیل دیوان الهی قمی شود
میر محمدطاهر. از شعرای ایران در عهد شاه سلیمان صفوی است. وی ابتدا در اصفهان میزیست و سپس به کشمیر رفت و در سال 1136 ه. ق. در آنجا درگذشت. منظومه ای بنام ’حداد و حلاج’، و نیز دیوانی مرتب دارد. و ظاهراً ’علوی’ تخلص اوست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 122 از قاموس الاعلام ج 4 ص 3175)
میر محمدطاهر. از شعرای ایران در عهد شاه سلیمان صفوی است. وی ابتدا در اصفهان میزیست و سپس به کشمیر رفت و در سال 1136 هَ. ق. در آنجا درگذشت. منظومه ای بنام ’حداد و حلاج’، و نیز دیوانی مرتب دارد. و ظاهراً ’علوی’ تخلص اوست. (از ریحانه الادب ج 3 ص 122 از قاموس الاعلام ج 4 ص 3175)